هم صدای خوبم

رسیدیم به جایی که مرگ آسانترین اتفاق زندگیمان شد

او میمیرد و ما ...

خوشبحالش راحت شد 

من حالا نوجوانی و جوانیم گذشته 

هزاران درد انباشه دارم که حتی دلم نمیخواهد به آنها سر بزنم 

سری تکان میدهم و دلم را به کوچه ی سمت چپ میزنم که انگار که تو خوشبخترین زن جهانی 

خوشبختی اینچنین ساده قابل درک است .کافیست میان غصه هایت برقصی 

نوشته شده در شنبه 27 / 2 / 1401برچسب:,ساعت 2 قبل از ظهر توسط سارا| |

سالهایی گذشت وماه هاو  روزهایی ...

لحظه هایی سخت و آسان شاد و غمگین 

و این عمر من بود 

سلام به روزهای جدیدی که خواهند آمد  

که 

یا من را دارند یا ندارند ...

نوشته شده در چهار شنبه 26 / 2 / 1401برچسب:,ساعت 10 بعد از ظهر توسط سارا| |

سلامم رانمیخواهند پاسخ.گفت 

 

 

سرها درگریبان است.....

 

 

چرا مااینطور شدیم کسی میتونه بگه

 

 

چرا انقدعوض شدیم

 

 

چی شد که اینجوری شد

 

 

من کجام یکی منو به خودم برگردونه

نوشته شده در یک شنبه 18 / 10 / 1393برچسب:,ساعت 11 بعد از ظهر توسط سارا| |

سلام زمستان حالت چطور است                                                                      

 

یک سالی میشود این طرفها نیامده بودی                                                     

 

.اما میدانی سرتا سر دل من هوایت را داشت هوایی

 

 

مثل روزهای بارانی خوزستان ....

نوشته شده در شنبه 2 / 10 / 1393برچسب:,ساعت 2 بعد از ظهر توسط سارا| |

یه روز جمعه ....

کاش میشد پر کشید تا پیش خواهرام و برادرام و.........بغله مادرم 

همونجایی که قد خوده من بود از این دنیا ولی خییییلی بزرگتر....

نوشته شده در یک شنبه 21 / 9 / 1393برچسب:,ساعت 4 بعد از ظهر توسط سارا| |

تسلیت قلب صبورم

نوشته شده در پنج شنبه 6 / 9 / 1393برچسب:,ساعت 8 بعد از ظهر توسط سارا| |

مهربانم به تماشا بنشین ..

عشق پاکیزه تر آب شده    ..باور کن!

نوشته شده در چهار شنبه 5 / 8 / 1393برچسب:,ساعت 1 قبل از ظهر توسط سارا| |

دلتگم اونقد که.....

نوشته شده در چهار شنبه 5 / 8 / 1393برچسب:,ساعت 1 قبل از ظهر توسط سارا| |

سکوت زیباترین هدیه ی خداست....

باور کن....

 

نوشته شده در یک شنبه 4 / 7 / 1393برچسب:,ساعت 3 بعد از ظهر توسط سارا| |

مطلب جدید. چقد دلم میخواد حرف تازه ای واسه گفتن باشه اماااا نیست......

نوشته شده در پنج شنبه 20 / 6 / 1393برچسب:,ساعت 1 بعد از ظهر توسط سارا| |

dooooset daram   ham sokutam...

نوشته شده در چهار شنبه 23 / 4 / 1393برچسب:,ساعت 7 بعد از ظهر توسط سارا| |

سلام..

من اومدم..

این دفعع تنها نیستم کسی با منه که سلام به همتون میرسونه ....

عاشقشم چون از جنس خودمه ...نه اشتباه نکن خودخواه نیستم فقط به تلافی تفر همه ی آدما یه کوچولو خودمو دوس دارم

راستی آبان هم ماه قشنگی خواهد شد  هرچند باز هم پاییییزه.

نوشته شده در چهار شنبه 23 / 4 / 1393برچسب:,ساعت 6 بعد از ظهر توسط سارا| |

بعد از مدتها اومدم یه پست بزارم

چقد دلم واسه خودم تنگ شده ...

نوشته شده در چهار شنبه 19 / 12 / 1392برچسب:,ساعت 1 بعد از ظهر توسط سارا| |

درست هفت ماه پیش بود که از عزیزترین جای کره ی زمین با یه چمدون پر از خاطره راه افتادم به طرف جایی که نمیدونستم انقد برام اشک میاره ...
نوشته شده در چهار شنبه 19 / 12 / 1392برچسب:,ساعت 12 قبل از ظهر توسط سارا| |

نوشته شده در پنج شنبه 2 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 4 بعد از ظهر توسط سارا| |

بازم فصل امتحانا شروع شد از صدتا پاییز بدتره...

نوشته شده در دو شنبه 21 / 2 / 1392برچسب:,ساعت 2 بعد از ظهر توسط سارا| |

خانه دلم این روزها خالیست....
نوشته شده در جمعه 28 / 1 / 1392برچسب:,ساعت 2 بعد از ظهر توسط سارا| |

سلام 92مبارک با22تاخیر قبول کنید .....
نوشته شده در پنج شنبه 22 / 1 / 1392برچسب:,ساعت 4 بعد از ظهر توسط سارا| |

سراغ از من نگیر دیگه....
نوشته شده در یک شنبه 25 / 12 / 1391برچسب:,ساعت 3 بعد از ظهر توسط سارا| |

لحظه های باتو بودن تنها چیزی هستن که با یادآوریشون لبخند رو لبام میاد
نوشته شده در جمعه 25 / 11 / 1391برچسب:,ساعت 9 بعد از ظهر توسط سارا| |

عشق هست .روزعشقم هست. ولی ی ی یه عاشق نیست بهش تبریک بگم...
نوشته شده در جمعه 25 / 11 / 1391برچسب:,ساعت 9 بعد از ظهر توسط سارا| |

دوس ندارم با جمله ی تکراری حسم رو افکارمو بنویسم؛ یه حالیم انگار قلبم تو یه قوطی حبس کردن اونقد جاش تنگه که جای تپیدن نداره هووووو دلم میخوام نفس عمیق بکشم خدایا چرا نمیتونم
نوشته شده در چهار شنبه 23 / 11 / 1391برچسب:,ساعت 1 بعد از ظهر توسط سارا| |

نوشته شده در یک شنبه 20 / 11 / 1391برچسب:,ساعت 2 بعد از ظهر توسط سارا| |

ای جان خدایا چه خوبه که هستی ؛خیلی سخته این زندگی فکر کن واااای تو هم نبود ؛اه اه نگم بهتره
نوشته شده در جمعه 18 / 11 / 1391برچسب:,ساعت 10 بعد از ظهر توسط سارا| |

نوشته شده در سه شنبه 8 / 11 / 1391برچسب:,ساعت 3 بعد از ظهر توسط سارا| |

اخ جوووون تموم شدن این امتحانا انگار هزار کیلومتر  


تو دشت لوت پیاده رفتم والان رسیم به رود کارون...

نوشته شده در سه شنبه 8 / 11 / 1391برچسب:,ساعت 3 بعد از ظهر توسط سارا| |

این روزا هواد سرد شده مثل ادمها  

 

مثل من..مثل تو..سرد وخسته کننده

نوشته شده در جمعه 20 / 10 / 1391برچسب:,ساعت 1 بعد از ظهر توسط سارا| |

باران بهانه نیست .عشق است .حتی اگر نباره

نوشته شده در جمعه 20 / 10 / 1391برچسب:,ساعت 1 بعد از ظهر توسط سارا| |

هوا بس ناجوانمردانه سرد است...

نوشته شده در چهار شنبه 11 / 10 / 1391برچسب:,ساعت 1 بعد از ظهر توسط سارا| |

نوشته شده در چهار شنبه 4 / 10 / 1391برچسب:,ساعت 1 قبل از ظهر توسط سارا| |

نوشته شده در یک شنبه 17 / 9 / 1391برچسب:,ساعت 3 بعد از ظهر توسط سارا| |

میگه دوسم داره ولی........

نوشته شده در یک شنبه 17 / 9 / 1391برچسب:,ساعت 12 قبل از ظهر توسط سارا| |

روزگاری بدی شده . دستهایم با پاهایم هماهنگ نیست..پاهایم پیش میرود اما دستهایم......؟؟!!!



نوشته شده در دو شنبه 11 / 9 / 1391برچسب:,ساعت 1 بعد از ظهر توسط سارا| |

دلم شکسته ....


مثل مادری که لباسهای ورزشی پسرش بوی سیگار میدهد

نوشته شده در جمعه 8 / 9 / 1391برچسب:,ساعت 1 بعد از ظهر توسط سارا| |

نوشته شده در پنج شنبه 2 / 9 / 1391برچسب:,ساعت 3 بعد از ظهر توسط سارا| |

چقدر عصابم از دستت خرابه.....

نوشته شده در دو شنبه 27 / 8 / 1391برچسب:,ساعت 4 بعد از ظهر توسط سارا| |

آخه میمردن این مردو از دانشگاه هنر وین ردش نمیکردن حالا خوب شد .......ببین نقاشیاشو

نوشته شده در دو شنبه 27 / 8 / 1391برچسب:,ساعت 2 بعد از ظهر توسط سارا| |

نوشته شده در دو شنبه 27 / 8 / 1391برچسب:,ساعت 2 بعد از ظهر توسط سارا| |

بی تو بودن نوشتن ندارد درد دارد

نوشته شده در دو شنبه 27 / 8 / 1391برچسب:,ساعت 1 بعد از ظهر توسط سارا| |

نه اینکه پسورد وبلاگتو فراموش کنی وهرچقد بزنی نشه . تنها راهشم آیدیت باشه اونم سوزونده باشی اه ه ه ه
نوشته شده در دو شنبه 20 / 8 / 1391برچسب:,ساعت 1 بعد از ظهر توسط سارا| |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد


Power By: LoxBlog.Com