هم صدای خوبم
هوای شهر بارانیست . اسمان شاید هنوز امیدوارست.. من دیگر سبز نخواهم شد حتی اگه تمام دریاها را به پایم بریزند من خشک و شکننده ام ... مثل شاخه ای که سالهاست از ریشه اش جدایش کردنند کاش تو سبز باشی.... کاش نگرانم كه بروم از يادت و تو اشنا بشوي با غريبه اي مثل من ... مثل روز اولمان.. . يادت هست...؟ چقدر غريبه بوديم براي هم اما...... حالا تنها اشناي مني... نمیدونم چی بنویسم......هوا داره هر روز سردتر میشه مثل دل ادما.. چقدر بده....
Power By:
LoxBlog.Com |