هم صدای خوبم
مرا اندیشه های کهنه ام
پر رنج میسازد
درون ذهن مسمومم تفکر رنگ میبازد
خیال مرگ دارد این من افسرده ی
عاصی
چه مشتاقانه بر این مرگ مینازد.....
بازم پاییز شد هم سکوت مهر شد
هر سال که میگذره بی مهری مهر
بیشتر بهم ثابت میشه
واین قانون اثباته تمام ناتمامهاست
مهری که تو رفتی تا ابد پاییز شد...
چه بخوام چه نخوام....
تصميم گرفتم تو وبلاگم فقط
شعراي خودمو بنويسم
بخاطره اينكه......
دفتر شعر من از تو سبد خاطره هامه
تو خودت ميدوني مگه نه هم سكوت؟؟
شايد كه التيام اين دردهاي سخت
يك باور غلط بود
كه من تنها نميشوم
گاهي اشتباه بايد شنيد ورفت
گاهي تصور غلط بايد بناي ذهن خسته ام شود
تا رنج بيكسي ژر شود از حضور تو
تا ابد سکوت وفاصله
تا ابد به اجبار باید این دلیل از یاد من بره
من در ارزوی یک تب از حضور و شوق بودنش
او به اجبار باید از شهر ارزوی من بره
من تازه این وبلاگو درست کردم یعنی اماتورم امیدوارم بد نباشه
تقدیمش کردم به هم سکوتم که به من یاد داد اخرین سنگر سکوته...
صفحه قبل 1 ... 14 15 16 17 18 ... 19 صفحه بعد
Power By:
LoxBlog.Com |