هم صدای خوبم
رسیدیم به جایی که مرگ آسانترین اتفاق زندگیمان شد او میمیرد و ما ... خوشبحالش راحت شد من حالا نوجوانی و جوانیم گذشته هزاران درد انباشه دارم که حتی دلم نمیخواهد به آنها سر بزنم سری تکان میدهم و دلم را به کوچه ی سمت چپ میزنم که انگار که تو خوشبخترین زن جهانی خوشبختی اینچنین ساده قابل درک است .کافیست میان غصه هایت برقصی سالهایی گذشت وماه هاو روزهایی ... لحظه هایی سخت و آسان شاد و غمگین و این عمر من بود سلام به روزهای جدیدی که خواهند آمد که یا من را دارند یا ندارند ... سلامم رانمیخواهند پاسخ.گفت سرها درگریبان است..... چرا مااینطور شدیم کسی میتونه بگه چرا انقدعوض شدیم چی شد که اینجوری شد من کجام یکی منو به خودم برگردونه سلام زمستان حالت چطور است یک سالی میشود این طرفها نیامده بودی .اما میدانی سرتا سر دل من هوایت را داشت هوایی مثل روزهای بارانی خوزستان .... یه روز جمعه .... کاش میشد پر کشید تا پیش خواهرام و برادرام و.........بغله مادرم همونجایی که قد خوده من بود از این دنیا ولی خییییلی بزرگتر.... مهربانم به تماشا بنشین .. عشق پاکیزه تر آب شده ..باور کن! سکوت زیباترین هدیه ی خداست.... باور کن.... مطلب جدید. چقد دلم میخواد حرف تازه ای واسه گفتن باشه اماااا نیست......
Power By:
LoxBlog.Com |